۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

نقش «تابوی بیان احساسات» در ساختار خانواده ایرانی



مطالعات تاریخی و مردم شناسانه نشان می‌دهند که ساختار خانواده به مثابه نهادی اجتماعی در جوامع گوناگون و در طول تاریخ بندرت دستخوش تغییر و تحول گشته است. امانوئل تود (Emmanuel Todd) مردم‌شناس فرانسوی معتقد است که خانواده آخرین نهادی است که در یک جامعه دچار تغییر می‌شود. از نگاه سالوادور مینوشین (Salvador Minuchin)، یکی از مهم‌ترین پایه‌گذاران روان درمانگری خانواده نیز "تغییر همیشه از اجتماع شروع شده سپس به سوی خانواده تعمیم می یابد (...)."(۱)

خانواده به عنوان واحد مجزا و در عین حال وابسته به اجتماع، دو کارکرد مهم برعهده دارد. کارکرد درونی خانواده به امر محافظت روانی – اجتماعی اعضای خانواده مربوط می‌شود در حالی که کارکرد بیرونی آن به انطباق اعضای خانواده با محیط و اجتماع برمی‌گردد. امر آمادگی فرد برای ورود به اجتماع توسط فرایند جامعه پذیری، به‌ویژه از طریق انتقال فرهنگ جامعه به کودک صورت می‌پذیرد.

با ظهور مدرنیته در جوامع غربی ساختار و کاردکردهای خانواده به طور بی سابقه‌ای دچار تغییر گشت. چنین تغییری را به ویژه در ارتباط با آنچه کارکرد بیرونی خانواده نامیدیم می‌توان مشاهده نمود. پیدایش نظام آموزشی و به ویژه اجباری بودن آن تا پایان دوره نوجوانی، مسئولیت فرایند جامعه پذیری کودک را تا حد بسیاری از کنترل بلامنازع خانواده خارج ساخت.

نهاد مدرسه در حال حاضر نقشی اگر نه به مراتب بیشتر لااقل برابر با خانواده در امر تربیت کودکان برعهده گرفته است و به پیدایش و تقویت آنچه فرانسوا دوبه (François Dubet) "برنامه نهادینه" (programme institutionel) مینامد یاری رسانده است. در حال حاضر در کنار نهاد آموزشی، وسائل ارتباط جمعی (به‌خصوص اینترنت در این سال‌های اخیر) و همچنین تشکیل گروه‌های هم سن نیز در فرایند جامعه‌پذیری کودک نقشی به‌سزا بازی می‌کنند.

با این وجود تغییرات این چند قرن اخیر در جوامع مدرن همگی در جهت تضعیف نهاد خانواده - از طریق برعهده گرفتن وظایفش در قبال اعضایش- نبوده است. ثبات و استحکام نسبی خانواده در قبال تغییرات سریع حاکم بر جوامع مدرن، از اهمیت به‌سزایی برخوردار است. یکی از تغییرات مهمی که در این جوامع بر قدرت و توانایی‌های خانواده بسیار افزوده استقلالی است که در برابر جامعه کسب کرده است.

برای فهم درست منظور ما از بکارگیری واژه استقلال در اینجا بایستی میان دو واژه "استقلال" (autonomie) و "عدم وابستگی" (indépendance) تفاوت گذاشت. در عصر جدید، خانواده به خاطر پیوندهای بی‌شمار و روزبروز گسترده‌ترش با نهادهای اجتماعی گوناگون پیرامونش، بیشتر از هر زمان دیگری به محیط اطرافش وابسته گشته و با این وجود هم‌زمان در رابطه با محیط از قدرت عمل بیشتری نسبت به گذشته برخوردار است.

در جوامع ما قبل مدرن خانواده در درون سیستم بسته و یکدست اجتماع قرار گرفته بود و افراد آن از موقعیت مشخص و در اکثر موارد غیر قابل تغییری برخوردار بودند. در این حالت پیوند فرد با اجتماع پیوندی ثابت و محکم بود که در درجه نخست بر اساس سلسله مراتب معین و حس وفاداری او نسبت به جمع شکل گرفته بود. در جامعه مدرن، خانواده در عین وابستگی بیشتر به محیط از استقلال بیشتری نیز برخوردار است.

استقلال در اینجا یعنی برخورداری از قوه نقادی که در کنار آزادیهای مدنی، به نهاد خانواده این اجازه را میدهد تا در مواردی بیشمار با اتکا به نظر خود عمل کند. در این معنا استقلال نافی وابستگی فرد به محیط نیست هر چند معنای چنین وابستگی‌ای را به شکلی رادیکال تغییر می‌دهد. تغییر قراردادها و آئین حضور در فضای عمومی که در مقاله "زبان در دو فضای عمومی و خصوصی" در هفته پیش و در سایت رادیو زمانه بدان اشاره کرده‌ام موجب گشته اند تا فرد به جای پیروی از ارزشهای بیرونی و در کنار درونی کردن برخی از ارزشهای گروهی، همزمان انتخاب خود را نیز در تنظیم روابط و نحوه حضورش در جمع دخالت دهد.

در این مقاله هدف ما تنها اشاره به یکی از این تغییرات مهم در ساختار خانواده هسته‌ای(۲) (la famille nucléaire) در غرب و مقایسه آن با ساختار خانواده ایرانی است، تغییری که رخدادش در امر استقلال یابی خانواده نسبت به اجتماع نقشی موثر بازی کرده است.

در تمامی نظامهای خویشاوندی شناخته شده می‌توان بخشی از روابط میان اعضای خانواده هسته‌ای را با توجه به دو محور عمودی و افقی فهمید و توضیح داد. محور عمودی به امر نحوه‌ی تنظیم رابطه میان افرادی در خانواده نظر دارد که با یکدیگر هم نسل به شمار نمی‌آیند. بدین معنا محور عمودی به سازماندهی روابط میان والدین و فرزندان در درون خانواده اشاره دارد. از طرف دیگر محور افقی به رابطه کسانی مربوط میشود که با یکدیگر هم نسل هستند: رابطه میان خواهر و برادر و یا زن و شوهر. در تمامی جوامع قواعدی وجود دارند که روابط میان اعضای یک خانواده را بر حول این دو محور تنظیم می‌کنند.

محور عمودی : تابوی محرم آمیزی
در ارتباط با محور عمودی مهمترین، جهانی‌ترین و در ضمن معروف‌ترین قانونی که رابطه میان اعضای خانواده را نظم می‌دهد تابوی محرم آمیزی است. تابوی محرم آمیزی در درجه نخست یعنی منع رابطه جنسی میان افراد خانواده بر حول محور عمودی. بدین معنا که تمامی افرادی که با همدیگر هم نسل نمی‌باشند (والدین با فرزندان) از داشتن رابطه جنسی با همدیگر منع می‌شوند. از نظر مردم شناسانی مانند کلود لوی - اشتراس (Claude Lévi-Strauss) تابوی محرم آمیزی نخستین و مهمترین قاعده ای است که با وضعش بشر از مرتبه طبیعت گذر کرده وارد حوضه ی فرهنگ شده است.

اما در ارتباط با افراد هم نسل (محور افقی) تابوی محرم آمیزی فقط به رابطه خواهر و برادر مربوط می‌شود و شامل رابطه میان والدین نمی‌شود. از سوی دیگر تابوی محرم آمیزی میان خواهر و برادر نه به اندازه تابوی محرم آمیزی میان والدین و فرزندان جنبه‌ی جهانی دارد و نه حدودش به آن مشخصی است. ازدواج میان خواهر و برادر در تاریخ و حتی در حال حاضر در بعضی از جوامع و در شرایط به‌خصوصی همچنان به چشم می‌خورد.

از سوی دیگر دامنه هم نسلانی که رابطه جنسی میان آنان مجاز نمی‌باشد از یک فرهنگ تا فرهنگی دیگر بسیار متفاوت است. در تمامی نظام‌های خویشاوندی موجود در اروپا تابوی محرم آمیزی بر حول محور افقی شامل بچه‌های بین دو برادر و یا دو خواهر و یا برادر و خواهر نیز می‌شود، در حالی که در فرهنگ ما ایرانیان نه تنها ازدواج در چنین مواردی نهی نمی‌شود بلکه ازدواج میان مثلا پسر عمو و دختر عمو از نظر فرهنگی حتی ترغیب هم می‌شود.

هر چند تابوی محرم آمیزی امری جهانی محسوب می‌شود، ممنوعیت آن در تمامی فرهنگ‌ها به‌طور روشن و واضح اعلام نگشته است و حتی در بعضی اجتماعات واژه‌ای که به‌طور مشخص بدان اشاره کند وجود ندارد. به‌عنوان نمونه واژه‌ای که در زبان چینی از آن برای رساندن این مفهوم استفاده می‌شود در اصل معنای "اغتشاش" یا "آشفتگی" می‌دهد.

روبر دولیژ (Robert Deliège)، مردم‌شناس بلژیکی، عدم وجود واژه‌ای مشخص برای بیان این مفهوم در بعضی از فرهنگ‌ها را مربوط به این می‌داند که "برای بسیاری از جوامع [محرم آمیزی] امری است شدیدا نفرت انگیز یا آنقدر غیر قابل تصور که امکان وقوعش حتی به ذهنشان هم خطور نمی‌کند."(۳)

در فرهنگ ایرانی نیز واژه‌ای فارسی برای بیان این مفهوم وجود ندارد و فارسی زبانان از واژه‌ی عربی – اسلامی آن یعنی "زنا با محارم" استفاده می‌کنند.(۴) در خود زبان عربی نیز اصطلاح انتخاب شده ("زنا با محارم") ترکیبی و مشتق از واژه‌ای عمومی‌تر ("زنا") است که بر رابطه نامشروع میان هر دو نفری دلالت دارد که با یکدیگر وصلت شرعی نکرده‌اند.

با وجود اینکه چنین عملی از همان زمان حیات محمد پیامبر تا به امروز در فرهنگ اعراب منفور پنداشته شده است، در هیچ جا از قرآن به آن اشاره ای نمی‌توان یافت. واژه‌ی زنای با محارم تنها در کتب فقهی مورد استفاده قرار می‌گرفته است. سرکوب شدید بازنمایی محرم آمیزی در فرهنگ اسلامی را می‌توان به ویژه در تغییری که قرآن در داستان قوم لوط داده است مشاهده کرد. در واقع در قرآن بخش آخر حکایت لوط و قوم سدوم که در تورات آمده حذف شده است.

در تورات در ادامه داستان خروج لوط و همراهانش از شهر ویران شده ی سدوم، اینطور حکایت شده که لوط به همراه دو دخترش وارد غاری می‌شوند و سپس دختران لوط از آنجایی که نمی‌خواهند نسل پدرشان به کل از میان برداشته شود، به او شراب می‌خورانند و به هنگام مستی با او همبستر میشوند. قرآن با حذف کامل این بخش از حکایت در واقع به کل پارادایم اصلی قوم لوط را از محرم آمیزی به همجنس‌گرایی تغییر می‌دهد.

با این حال همانطور که تئوری‌های روانکاوانه به خوبی نشان داده‌اند ممنوعیت شدید یک امر به ترتیبی که با "واپس رانی" (refoulement) آن به ناخودآگاه همراه باشد، هم‌زمان نشان‌دهنده وجود میلی شدید برای ارتکاب عمل ممنوعه نیز می‌باشد. از این دیدگاه تابوی محرم آمیزی سرکوب میل نیرومند محرم آمیزی در انسان است. هر چقدر چنین میلی عمیق‌تر و مربوط به سال‌های ابتدائی‌تر کودکی باشد، واپس راندن آن به ناخودآگاه شدیدتر و ممانعت از بازنمایی آن در زبان و فرهنگ نیز قوی تر می‌باشد.

تابوی محرم آمیزی با منع رابطه جنسی میان والدین و فرزندان، فرد را وادار می‌سازد تا برای ارضای غریزه جنسی خود به خارج از خانواده هسته‌ای خویش مراجعه کند. از نگاه مردم شناسانی مانند لوی اشتراوس تابوی محرم آمیزی موجب پیوند اجتماعی، نظام خویشاوندی و شکل‌گیری آمیزش میان گروه های انسانی است.

محور افقی: تابوی بیان احساسات
در جامعه ای مانند ایران در کنار حضور تابوی محرم آمیزی که به کار تنظیم روابط بر حول محور عمودی می آید، تابوی دیگری نیز وجود دارد که رابطه افراد را اینبار بر حول محور افقی و در درون خانواده هسته ای شکل می‌دهد.

ساختار خانواده ایرانی به‌ویژه در پنجاه سال گذشته به دلیل رشد سریع و کنترل نشده شهر نشینی دستخوش تغییرات شدید و بی سابقه ای گشته که در طول تاریخ این محدوده‌ی جغرافیایی بی‌نظیر بوده است. نظام خانوادگی ایرانی از نظر من هنوز شکل جدید و استوار خود را نیافته و از چنبره ی بحرانی که از سر میگذراند خارج نگشته است. نظام خویشاوندی خانواده ایرانی لااقل از حمله اعراب تا کنون هرگز با چنین تغییرات مهمی روبر نبوده است.

کنده شدن خانواده از بستر طبیعی و چند صد ساله‌اش و ورود ناگهانی‌اش به شهرهای بزرگ که کاملا شرایط متفاوتی با محیط قبلی زندگی ایشان داشت، یکی از مهمترین دلایل چنین بحرانی است. در شرایط فعلی، خانواده ایرانی با اینکه از خیلی جهات خود را با شرایط شدید شهرنشینی وقف داده است، اما بعضی از ویژگیهای تاریخی اش را همچنان حفظ کرده است.

ناهماهنگی میان بعضی از این ویژگیهای تاریخی با نظام شهرنشینی یکی از دلایل عمده بحران کنونی است. در این مقاله من تنها به طرح یکی از این ویژگی‌ها می‌پردازم که به امر تنظیم رابطه میان زن و شوهر مربوط می‌شود. این ویژگی را من با پیروی از لوک توره(۵) (Luc Thoré) "تابوی بیان احساسات" می‌نامم.

تابوی بیان احساسات در رابطه میان زوج یعنی نبود و یا ضعف مبادلات عاطفی و کلامی میان زن و شوهر. این مسئله هم‌زمان به سخن نگفتن و یا کم سخن گفتن زن و مرد از رابطه جنسی شان نیز مربوط می‌شود. در فرهنگ ایرانی زن و شوهر از نشان دادن علاقه و احساساتشان به یکدیگر در فضای عمومی و در مقابل دیگران(حتی خویشاوندان درجه اول و یا دوستان) امتناع می‌کنند. چنین امری حتی گاه در درون فضای خصوصی خانواده، در حضور فرزندان و گاه حتی در غیاب ایشان نیز وجود دارد. بدین معنا که زن و شوهر از بیان احساساتشان، چه به شکل کلامی (گفتن جملات و یا واژه‌های محبت آمیز و عاشقانه) و چه به شکل رفتاری (تماس بدنی در تمامی انواع و اشکالش)، شدیدا احتراز می‌جویند.(۶)

در مورد معنای سخن من در اینجا نباید دچار اشتباه شد. منظور من از گفتن اینکه رابطه کلامی و عاطفی در میان زن و شوهر در جامعه‌ی ما بسیار فقیر می‌باشد بدین معنا نیست که احساسات و عواطفی نیرومند میان زوج وجود ندارد بلکه هدفم بیان این نکته است که "رفتار صحیح" میان زن و شوهر در فضای عمومی و گاه حتی خصوصی ایجاب می‌کند که این احساسات وعواطف نشان داده نشوند.

این خصوصیت در جامعه ما به ویژه با خصوصیت مهم دیگری که همانا جدایی دو دنیای مردانه و زنانه از یکدیگر می‌باشد، پیوند دارد. در این قبیل جوامع، زن و مرد اگر رابطه سببی (زن و شوهر) و یا نسبی (در درون خانواده هسته‌ای) نداشته باشند می‌بایستی با یکدیگر همیشه در رابطه‌ای قراردادی، غیر شخصی و تا حد ممکن عاری از هرگونه احساسات باقی بمانند. بدین ترتیب در اجتماعات و حتی همنشینی‌های فامیلی به طور اتوماتیک مردان به دور یکدیگر و زنان گرد همدیگر جمع می‌شوند.

جدایی میان این دو دنیا در بعضی از مواقع تا بدان جا اهمیت می‌یابد که مثلا برای زن سخن گفتن از مشکلات زناشویی‌اش با خواهر و یا مادرش به مراتب آسانتر از حرف زدن با همسرش می‌باشد. در چنین جامعه‌ای صرف تعلق به دوجنس مختلف، شدیدا امکان برقراری رابطه را محدود می‌سازد. مطالعات مردم شناسانه نشان داده اند که چنین رفتاری در جوامع پدر تبار (patrilinéaire) و یا مادر تبار (matrilinéaire) به طور نسبتا یکسان دیده می‌شود.

بدین ترتیب در جامعه ایرانی، مستحکم‌ترین رابطه نه مابین زن و شوهر بلکه میان مادر و فرزند است که وجود دارد. کمبود تبادل کلامی – عاطفی میان زوج وقتی در یک جامعه با برتری مرد بر زن توام گردد موجب پیدایش همبستگی و نزدیکی زیاد میان زنان می‌گیرد.

در جامعه ی ما به همان میزان که مردان کلا از بیان احساسات و عواطف خویش در مقابل دیگری (مرد یا زن) اجتناب می‌کنند، زنان درست برعکس در میان خود گاه حتی از خصوصی‌ترین جزئیات زندگی زناشویی‌شان نیز حرف می‌زنند. در چنین حالتی همانطور که اشاره شد نیرومندترین پیوند میان مرد با زن به رابطه پسر و مادرش تعلق دارد. شکل‌گیری هویت مردانه در چنین شرایطی در درجه نخست در تضاد با زنانگی است که تحقق می‌یابد: بدین معنا که مردانه به هر آن چیزی گفته میشود که زنانه نباشد. بدین ترتیب مرد با فاصله عاطفی – کلامی که میان خود و زن ایجاد میکند همزمان می‌کوشد تا از سرایت خصوصیات زنانه به درون هویت جنسی‌اش خودداری به عمل آورد. همین هراس از زنانگی به نوعی او را وامیدارد تا در جهت حفظ زبان و فضایی مردانه برای خود بکوشد.

اما در اینجا می‌توان از خود پرسید که چرا در جامعه‌ای مانند جامعه ما تابوی بیان احساسات شکل گرفته و اساسا کارکرد اجتماعی چنین پدیده‌ای چه می‌باشد. من در این مقاله تنها به تشریح کارکرد این تابو در درون خانواده می‌پردازم و به پی آمدهای دیگر آن اشاره‌ای نخواهم کرد.

برای فهم درست کارکرد تابوی بیان احساسات باید آنرا همزمان و در کنار تابوی محرم آمیزی قرار داد. شماء زیر ما را برای توضیح بهتر نظرمان یاری می‌رساند.


شمای بالا یک زوج و همینطور خانواده‌هایشان را به نمایش می‌گذارد. تابوی محرم آمیزی از آنجایی که مانع برقراری رابطه جنسی میان والدین و فرزندان میشود فرزند خانوده الف را مجبور می‌سازد تا برای تشکیل خانواده به سراغ زنی از خانواده دیگر (ب) برود. بدین ترتیب بر حول محور عمودی و در رابطه میان والدین و فرزندان، از یک سو رابطه عاطفی و کلامی تشویق می‌شود و از سوی دیگر از برقراری رابطه جنسی ممانعت می‌شود.

حال اگر نگاهی به محور افقی در ساختار خانواده داشته باشیم متوجه می‌شویم که در رابطه میان زن و شوهر، از یک سو رابطه جنسی میان زوج ایشان را به یکدیگر نزدیک می‌گرداند ولی از سوی دیگر وجود تابوی بیان احساسات، ارتباط کلامی – عاطفی میان ایشان را بسیار کاهش می دهد.

حال اگر همزمان هر دو محور را با یکدیگر در نظر آوریم میتوان چنین نتیجه گیری کرد که از یک سو در رابطه میان زوج با خانواده‌هایشان، بیان و ابراز احساسات ترغیب می‌شود اما از برقراری رابطه جنسی ممانعت می‌شود و از سوی دیگر در رابطه میان زن و شوهر، رابطه جنسی آزاد است در حالی که ابراز احساسات و نزدیکی عاطفی – کلامی کنترل می‌شود. هدف از ترسیم این شماء ساده شده در حقیقت نشان دادن یکی از مکانیسم‌های مهمی است که توسط آن خانواده گسترده پیوند خود را با خانواده هسته‌ای حفظ میکند. در واقع با جدایی انداختن میان دو دنیای مردانه و زنانه و کاهش مبادلات عاطفی میان زن و شوهر، جامعه و فرهنگ کنترل خانواده گسترده بر خانواده هسته ای را تضمین مینماید. چنین مکانیسمی با ایجاد مانع بر سر راه کسب استقلال زوج از خانواده گسترده، از شکاف میان نسلها ممانعت به عمل میآورد.

یکی از مهمترین تغییراتی که با ظهور مدرنیته در جوامع غربی، در درون خانواده هسته ای ایجاد گشت از میان برداشته شدن تابوی بیان احساسات در رابطه میان زوج ها بود. تشویق مدام و مستمر زن و شوهرها به سخن گفتن با یکدیگر که بویژه روانشناسی از داعیان درجه اول آن بود خود نشان از چنین تحولی دارد. همینطور ایجاد اختلاط میان دو جنس در تمامی مراحل زندگی که با از میان برداشتن قواعد دست و پا گیر حضور در فضای عمومی توام بود شرایط تقویت رابطه میان زن و مرد را فراهم آورد.

در نظام خویشاوندی ایرانی تا هنگامی که تسلط خانواده گسترده به انحاء مختلف همچنان بر خانواده هسته ای وجود داشته باشد، رفع جدایی دو دنیای زنانه و مردانه از یک سو و ظهور و رشد فردیت در درون جامعه از سوی دیگر همچنان با مانعی مهم روبرو خواهد بود. ترکیب فعلی خانواده ی ایرانی حتی در درون شهرهای بزرگ، هنوز با آنچه در غرب خانواده ی هسته ای (در معنای جامعه شناسانه و نه مردم شناسانه اش) مینامند فاصله بسیاری دارد. همانطور که پیشتر نیز گفتم ساختار خانواده ایرانی همچنان در مرحله بحران خود قرار دارد و شکلی جا افتاده و ثابت به خود نگرفته است. در مقالات بعدی جنبه های دیگری از این موضوع را باز خواهم کرد.

---------------------------
۱. Salvador Minuchin, Familles en thérapie, Jean-Pierre Delarge, 1979, p. 66.

۲. مراد از "خانواده‌ی هسته ای" در علوم اجتماعی مجموعه ی پدر، مادر و فرزندان میباشد، در حالی که اصطلاح "خانوده ی گسترده" (la famille élargie) به سایر خویشاوندان (مانند پدر بزرگ، مادر بزرگ، عمو، دایی، عمه، خاله، پسر عمو و غیره) اشاره دارد.

۳. Robert Deliège, Anthropologie de la famille et de la parenté, Armand colin, 2005, p. 41.

۴. در این نوشتار من در برابر لغت فرانسوی inceste از واژه ی "محرم آمیزی" استفاه کرده ام که واژه ای است جدید و ساختگی. (به "فرهنگ علوم انسانی"، تالیف داریوش آشوری مراجعه کنید.)

۵. Cf. Luc Thoré, « Mariage et divorce dans la banlieue de Dakar », Cahiers d’Etudes africaines, n° 16, 1964, p. 479.

۶. این نکته در گذشته ای نه چندان دور آنچنان در جامعه ما حضور داشت که حتی مردان از نامیدن زن خود در مقابل دیگران احتراز میجستند و به جای آن از اصطلاحاتی مانند "مادر حسین" و گاهی حتی اصطلاحی بسیار غیر شخصی تر مانند "منزل" استفاده میکردند. چنین رسمی همچنان در بسیاری از مناطق روستایی ایران مشاهده میشود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر