شکوفه منتظری
۱۶ آوریل، وقتی خبر ورود ایرانیان معترض بهمحوطهی سفارت ایران در لاهه پخش شد، حداقل فضای مجاری فارسیزبانان از بحث و جدل پیرامون درستی و نادرستی چنین حرکتی پر شد.
ابراهیمی نبوی، در مقالهای آن دسته از ایرانیان را که وارد سفارت ایران در لاهه شدند، عوضیها نامید. تعدادی دیگر نیز در حمایت از این عمل، نه تنها آکسیونهایی از این دست را در زمرهی نافرمانی مدنی میدانستند بلکه بههیچ عنوان تعریف خشونتآمیز از آن را درست نمیدانستند. در این میان گروه سومی نیز معتقد بودند برنامههایی از این دست، بهچهرهی مسالمتآمیز مبارزات مردم ایران در افکار عمومی مردم جهان، آسیبهای جدی وارد میکند.
ورود به سفارت ایران در لاهه، تنها یکی از چندین آکسیونی بود که از عاشورای سال ۸۸ در بسیاری از شهرهای اروپا از جمله فرانکفورت، برلین، پاریس و استکهلم برگزار شده بود، اما روز یکشنبه، پس از شنیدن خبر غیرمنتظرهی اعدام پنجتن از زندانیان سیاسی کرد، تجمعها و اعتراضهای فراوانی در بسیاری از نقاط جهان شکل گرفت. بهعنوان نمونه میتوان به حمله ایرانیان معترض بهسفارت ایران در پایتخت چند کشور اروپایی از جمله لندن و پاریس اشاره کرد.
رضا کاظمزاده، روانشناس ایرانی مقیم بلژیک
در لندن و پاریس، شیشههای سفارت ایران شکسته شدند. در پاریس، بسیاری از کسانی که پیش از این جزو منتقدان حرکتهایی از این دست بودند، اینبار در میان بازداشتشدگان مقابل سفارت ایران بودند.
از رضا کاظمزاده، روانشناس ایرانی مقیم بلژیک پرسیدم: آیا میتوان اقداماتی از این دست را که رفتاری عکسالعملی در مقابل خبر دردناک و تلخ اعدام پنج جوان ایرانی است، بهدور از خشونت نامید و بهعنوان مثال ورود بهمحوطهی سفارت و پایین کشیدن پرچم آن در لاهه را رفتاری خشونتآمیز ارزیابی کرد؟
فکر میکنم هر دو مورد، یعنی مورد لاهه و اتفاقی که چند روز پیش در فرانسه و لندن افتاد، هر دو نمونههایی از بهکارگیری خشونت هستند. اگر ما خشونت را در بهکارگیری نیروی قهر بگیریم، نمیتوان روش انتخابی یکی را خشونتآمیز دانست و آن یکی را نه. ولی دلایل شکلگیری و ماهیت آن فکر میکنم با هم متفاوت هستند.
آیا یک حادثه میتواند در موقعیت زمانی و مکانی خاص و تحت شرایط ویژه، از سوی افراد مشروعیت بگیرد؟ بهعبارتی دیگر چرا قضاوت ما دربارهی یک اقدام یکسان، در شرایط گوناگون متفاوت میشود؟
نمیدانم در مورد اتفاقی که در لندن یا فرانسه افتاد، بعد از این که این قضیه گذشت و افرادی که در آنجا شرکت داشتهاند چه نوع طرز فکری خواهند داشت. آیا این را بهعنوان اتفاقی خودانگیخته و حساب نشده ارزیابی میکنند، یا اینکه فکر میکنند این حرکت میتواند شروعی باشد برای این که از این به بعد در مقابل اینگونه اخباری که از ایران میشنویم، دست به چنین اقداماتی بزنیم.
اعتراض ایرانیان به اعدام پنج زندانی سیاسی در پاریس
فکر میکنم این قضیه بههرحال تاحدی اجتنابناپذیر است. جنبش سبز تاحدی ترکیبی از نیروهایی است که مقداری رادیکالتر هستند و نیروهایی که مقداری محافظهکارترند، و بیشتر سعی میکنند روی روشها و نحوهی اقداماتی که انجام میشود فکر کنند و بحث دربارهی آن را به میان بکشند.
حفظ هردوی اینها در کنار هم خیلی مهم و خوب است. یعنی حتی همین بحثی که شما مطرح میکنید، ای کاش میشد در فضایی سالمتر از آن بحثی که خودتان در ابتدا به آن اشاره کردید، پیش برده میشد.
یعنی حداقل خشونتی که حتی میتواند فرم زبانی نیز بگیرد، به نوعی از آن حذف میشد. ولی در ارتباط با سئوالتان، من فکر میکنم وقتی شما بهخود اقدام نگاه کنید و به خود آن اتفاقی که میافتد، یعنی بهکارگیری نیروی قهر، نظر من این است که هر دو را باید خشونت تصور کرد. باید دید بعد از این که این اتفاق میافتد چه نگاهی به آن وجود دارد.
آیا تفاوتی بین انعکاس مثبت و منفی اقدامهای چند روز اخیر در مقابل سفارت ایران و برنامههای مشابه آن در چند ماه اخیر حتی در پاریس یا لاهه هست؟ رضا کاظمزاده در پاسخ به این پرسش میگوید:
فکر نمیکنم. تا آنجایی که اطلاع دارم و متوجه شدم، متاسفانه هیچکدام از رسانههای عمومی کشورهای اروپایی مسئلهی اعدامها را منعکس نکردند. همانطور که در گذشته شاهد آن بودیم، شاید بهتر بود ما نیرویمان را روی اطلاعرسانی و درخواست از مجامع عمومی و بینالمللی میگذاشتیم تا حداقل در سطح رسانهای عکسالعمل نشان دهند.
شعارنویسی روی دیوارهای سفارت ایران در پاریس
ولی بههر حال همانطور که خودتان نیز شاهد آن بودید، این قضیهای که اخیراً پیش آمد را بهحساب عملی کاملاً خودانگیخته میگذارم. عکسالعملی در برابر خبری بود که از ایران منعکس شده بود. یعنی چنین حسی را نداشتم که برای این که به چنین شیوهای با این قضیه برخورد شود، تصمیمگیری شد. البته آینده این را بهتر نشان خواهد داد.
یادم هست جایی در فیلمهای فارسی، کافهچی داستان لوطی محل را برای دیگران تعریف میکرد. گفت خیلی تحمل کرده و هیچ نگفت. تا دیگر خون رفیقش را دید و نتوانست تحمل کند. رفت جلو... مدتها بود که در خارج از کشور شاهد کنش سریع نسبت به مسائل ایران و حضور وسیع ایرانیان در کنار هم در اعتراض بهشرایط ویژهی کشورمان نبودیم، اما خبر پنج اعدام در صبح یکشنبه دوباره بسیاری را با چشمانی نمناک و بغضی که نمیشد آن را فروخورد به خیابانها کشاند.
آیا این واکنش نمیتوانست در قبال خبر دستگیری یا دادن حکم بالا به زندانیان سیاسی صورت بگیرد؟ چرا همیشه نقطهی تلاقی حضور مردم ما در خیابانها حداقل در این سوی آب، دیدن قرمزی خون است. بهعبارتی چرا ما اهل پیشگیری نیستیم بلکه تمام توانمان را در اعتراض بهعمل انجام شده خرج میکنیم. درواقع فقط حول خشم لحظهایمان میتوانیم دور هم جمع شویم؟ رضا کاظمزاده در پاسخ به این پرسش گفت:
اعتراض ایرانیان به اعدام پنج زندانی سیاسی در کلن
اتفاقی که افتاد بههر حال در ادامهی وقایع یک سال گذشته است. مخصوصاً این چند سال اخیر که نوعی احساس سرخوردگی تا حدی افراد را فرا گرفت. اتفاقهایی که در ایران میافتاد، چندان جالب نبود. بگیر و ببندها و دادگاهها همچنان ادامه داشت. در ضمن این که آقای احمدینژاد به هیچوجه نیز از مواضع گذشتهی خود کوتاه نمیآمد.
فکر میکنم نوعی احساس سرخوردگی، غم و خشم فروخورده در افراد جمع شده بود. بههمین دلیل پس از این اتفاق، تنها خود مسئلهی اعدامها نبود بلکه حاصل دورههای گذشته بود که این خشم را بیرون کشید. معمولا خشم مثل خیلی از نیروهای عاطفی قوی دیگر، قدرت جمعآوری آدمها و اتحاد بخشیدن به آنها را دارد.
به همین دلیل است که در گذشته بسیاری از تئوریهای سیاسی سعی میکرد خشم را بهعنوان مبارزهی سیاسی کانالیزه کند و از آن برای از بین بردن حاکمیتی که مطلوب نظرشان نبود استفاده کنند. ولی امروز باید آن را بهعنوان یک خطر تلقی کرد. یعنی حتی اتحادی که بر حول خشم و نفرت باشد، اتحاد جالبی نیست.
بهجای آن اگر ما بتوانیم در مورد آن حرف بزنیم و صحبت کنیم، هرچند ساده نخواهد بود و امکان دارد آن خشم به نوعی ابتدا خودش را در کلام منعکس کند که فکر میکنم اشکالی ندارد، اما این امکان را به ما میدهد تا ضمن اینکه با این وقایع روبهرو میشویم، با آن احساسهای درونی خود روبهرو شویم ولی بتوانیم با مقداری عقل سردتری در مورد مسائل فکر کنیم و تصمیم بگیریم.
من این گردهماییها را که بر اساس نفرت و خشم باشد نه طولانی مدت تلقی میکنم و نه حتی مفید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر